کل نماهای صفحه

‏نمایش پست‌ها با برچسب ايدئولوژي. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ايدئولوژي. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۴ اسفند ۱۰, دوشنبه

ایران- مجموعه تبيين جهان -مسعودرجوی آموزش ائدئولوژیکی سازمان مجاهدین خلق ایران

  این صفحه از وبلاگ ایران مریم به مجموعه آموزشهای تبيين جهان -مسعودرجوی اختصاص داده شده است مجموعه لینکهای کلیپ ها و متون به ترتیب در اختیار شما است که با کلیک روی هر لینک میتوانید به آن منبع دسترسی پیدا کنید
فقط متن اولین قسمت بصورت کامل گذاشته میشود

لینک کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت اول : اساسی ترین مساله هر فلسفه

ایران- مجموعه تبيين جهان -مسعودرجوی آموزش ائدئولوژیکی سازمان مجاهدین خلق ایران

منبع متن لینکها فیس بوک پیام آشنا

لینک متن قسمت اول

کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت دوم

کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت سوم

کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت چهارم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت پنجم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت ششم




کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت نهم






کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت یازدهم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت دوازدهم


کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت سیزدهم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت چهاردهم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت پانزدهم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت شانزدهم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت هفدهم



کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت هجدهم


لینک کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان – قسمت نوزدهم



 تبیین جهان – قسمت بیستم




تبیین جهان، قسمت بیست و ششم : چهارمین قاعده تکامل تطبیق یا وحدت، بخش اول، قسمت اول
لینک کلیپ سیمای آزادی تبیین جهان، قسمت بیست و هفتم : چهارمین قاعده تکامل تطبیق یا وحدت، بخش اول، قسمت دوم
لینک کلیپ تبیین جهان،قسمت بیست و هشتم : چهارمین قاعده تکامل، تطبیق یا وحدت. بخش سوم : قسمت دوم
لينك كليپ تبیین جهان – قسمت بیست و نهم : چهارمین قاعده تکامل ، بخش چهارم
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی ام
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی و یکم : چهارمین قاعده تکامل، بخش ششم
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی و دوم : چهارمین قاعده تکامل، بخش هفتملينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی و سوم : چهارمین قاعده تکامل، بخش هشتم
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی وچهارم : چهارمین قاعده تکامل، نظری به قران
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی وپنجم : چهارمین قاعده تکامل، تطبيق يا وحدت
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی وششم : چهارمین قاعده تکامل، وحدت ويگانگي
لينك كليپ تبیین جهان، قسمت سی وهفتم : چهارمین قاعده تکامل، بیگانگی و از خود بیگانگی، پرسش اساسی

لینک کلیپ تبیین جهان، قسمت سی وهشتم چهارمین قاعده تکامل، رهائي

تبیین جهان، قسمت چهلم علم و فلسفه
تبیین جهان، قسمت چهل ویکم
 تبیین جهان، قسمت چهل و دوم

تبیین جهان، قسمت چهل و سوم 
تبیین جهان، قسمت چهل و چهارم
تبیین جهان، قسمت چهل و پنجم

تبیین جهان، قسمت چهل و ششم

كتاب تفسير بخش اول مقدمه به نام و به نام خلق قهرمان ايران و به نام شهيدان گلگون كفن ، اين لاله هاي خونين انقلاب ستارگان زيبايي كه در دل شبهاي تيره درخشيدند تا بقاءنور در دل تاريكي اين سنت لايتغير الهي و قانون خدشه ناپذير هستي را تداوم بخشند .‌ ‌ تاريخ صحنه بيكراني است از نبرد حق و باطل از درگيري‌هاي نور با ظلمت هر كجا تاريكي شب سايه شوم خود را گسترده ستارگاني هم بوده اند كه سينه ي سياهش را بشكافند هر كجا نمرودي خودكامگي كرده ابراهيمي بت هايش را شكسته هر كجا فرعوني سر به طغيان برداشته موسي گونه اي د ر درياي خشم خلق غرقش كرده و هر زمان كه يزدي پرده ي جهت و تباهي را بر سر مردم كشيده حسيني هم بوده است كه از تخت ظلم بزيرش كشد تا جهان و تاريخ در مسير مارپيچ خود بسوي كمال به پيش رود مسيري كه در سراسر آن خون ريخته است جاده اي كه سرخ است جاده ي ناهموار تكامل و آنچه در ميان تداوم اين صحنه ها كه هر زمان بگونه اي رخ نموده اند همشه ديده شده است واقعيتي است بزرگ و فسلفه ايست پر شكوه كه رمز تداوم حركت تكاملي جهان است فدا ! آري فدا آنچه كه جبرها را ميشكند و جباران را از صحنه ي هستي به دور مي افكند تا جهان به سوي كمال به پيش رود و در نوك پيكان آن انسان از فلمرو ضرورت به قلمرو آزادي سفر كند و چنين است كه ميگوييم جاده ي تكامل سرخ است و تاريخ نيز تكرار پياپي همين صحنه هاست.‌ ‌( كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا ) اما شبي كه به ميهن ما سايه گسترده بود بي ترديد يكي از سياه ترين برهه هاي زمان و مقاطع تاريخ است شب تاريك بود و پاسدار شب سكوت گورستان را بر آن حاكم كرده بود و سر مست از باده ي اين پيروزي به خود ميباليد و ايران را به جزيره ثبات تشبيه ميكرد تا اربابانش به راحتي ثروتهاي خلق محروم و پا برهنه را به يغما ببرند ايران بهشت سرمايه ‌داران خارجي و وابستگاه داخلي شان شده بود و جهنمي براي صاحبان اصليش هيچ كس جرأت سخن گفتن نداشت هر فريادي در گلو خفه ميشد و تنها گاه به گاه ستاره اي در افق ميدرخشيد و خاموش ميشد شهيدي بر خاك ميافتد و جان خود را در راه آزادي خلق فدا ميكرد كم كم ستاره ها زياد شدند شهيدان چون شمعي بي ريا خود را سوزاندند تا شعله اي اگر چه كوچك بپا كنند شمع ها سوختند و رفتند ولي شعله ها ماندند و بهم پيوستند و مشعلي شدند فروزان مشعل آزادي همانكه اكنون در پرتو لزرانش توانسته ايم به دور هم بنشينيم. و براستي اگر ديكتاتور جلاد طاغوت زمان به زباله دان تاريخ افتاد اين را مديون خون 70 هزار شهيد خلقمان هستيم اگر اكنون مي‌توانيم به دور هم بنشينيم اين را مديون فداكاري شهيدانمان هستيم. ما به خلق و شهيدان خلق مديونيم و دين ما پاسداري از خونشان است آنها شعله اي افروختند و رفتند و پاسداري از آن را به ماندگان سپردند تا آنها نيز در نقطه اي ديگر خو د را فدا كنند و اين مشعل را فروزانتر سازند تا زماني كه خورشيد طلوع كند‌ و من ا لمومنين رجال صدفوا ما عاهدو ا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا ّ.‌ آري پاسداري از اين دست آوردها رسالت ماست چرا كه دشمنان خلق هنوز دستشان از سرزمين ما كوتاه نشده است چرا كه پايگاه هاي سالاري 2 هنوز برچيده نشده و اين شيطان بزرگ براي حفاظت از منافعش هر روز توطئه اي ميكند و تا زماني كه دستش كوتاه نشود خورشيد آزادي نخواهد درخشيد .‌ مگر نديديم كه چگونه پس از قيام شكوهمند خلق توطئه ها آغاز گشت و عده اي سعي داشتند كه مبارزه را از ادامه ي مسير اصلي خود باز دارند و به انحراف بكشانند مگر نديديم كه دست سالاري 2 اين غول جهانخوار از آستين چه كساني بيرون آمد مگر نديديم كه چگونه ايادي همين جهانخواران و همين حاميان شاه سعي داشتند‌ تا با طرح شعارهاي انحرافي نيروهاي خلقي را به جان هم بيندازند چقدر خون به ناحق ريخته شد و چقدر از مردم محروم ما باز هم قرباني همين توطئه‌ها شدند؟ اما از آنجا كه مسير تاريخ به سوي تعالي و كمال است خلق بالاخره راه خود را باز مي‌يابد و اكنون خوشبختانه ميهن ما شاهد صحنه اي ديگر از همين حركت تكاملي تاريخ است ‌ ‌اما در اين ميان وظيفه ي اصلي نيروهاي انقلابي و پيشتاز به عنوان حراست از خون شهدا و ادامه‌ي راستي راه آنها انداختن مبارزه در مسير صحيح و اصولي و عمق بخشيدن هر چه بيشتر به آن است توطئه گران و شاخكهاي پيدا و نا پيداي سالاري 2 هميشه ميكوشند تا با طرح شعارهاي انحرافي و تقويت انگيزه هاي شكل گرايانه مبازره را از مسير اصلي خود منحرف و از عمق به سطح بكشانند در مقابل وظيفه ي هميشگي نيروهاي پيشتاز نيز خنثي كردن همين توطئه هاست ولي پيروزي و موفقيت در چنين مبارزه اي به سادگي به دست نميآيد فداكاريها و از جان گذشتگي ها تنها زماني به ثمر خواهد رسيد كه مبارزه در پرتو يك ايدئولوژي انقلابي به عتوان تئوري راهنماي عمل به پيش رود در غير اين صورت مبارزه حتما متوقف شده و به بن بست ميرسد و براي مردمي كه عزيزترين كسان خود را در اين راه فدا كرده اند جز ياس و تسليم راه آورد‌ي نخواهد داشت.‌ ‌فراموش نكرده ايم كه پس از سركوب خونين 15 خرداد چه يأس و سكوت سنگيني بر مردم رنجديده ما حاكم شده بود بياد داريم كه چگونه ديكتاتور خون آشام پايه هاي حاكميت خودرا محكم كرد و چه مصبيت هايي به سرمان آورد مصبيت هاي كه اكنون ابعاد گسترده ي آن در ويراني كشور وعقب ماندگي هاي فرهنگي در سطح جامعه قبلا درك است بدين لحاظ است كه ضرورت كار ايدئولوژي به عنوان پشتوانه و تئوري كه راهنماي عمل ما در مبارزه ضد امپرياليست باشد از اهميت ويژه‌اي برخودار است اين تجربه‌اي است كه از متن مبارزه ي خلق هاي جهان و به خصوص تاريخ مبارزات خونين ميهن مان به دست مي آيد حضرت علي ع آنجا به رنج ها و فراز و نشيب هاي مبارزه بر عليه ديكتاتورها و جباران تاريخ اشاره ميكند ميگويد و في دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر و در وراي اشتباهاتي كه در راه مبارزه به پشت سر ميگذاريد و رنج رهايي كه در اين مسير به جان ميخريد عبرت و تجربه اي نهفته است و بر اين اساس بود كه بنيانگذاران سازمان ما در سال 44 به جمع بندي تجربيان مبارزات گذشته نشستند و چكيده ي اين تجربيات كه همان اعتقاد به مبارزه ي مكتبي است بصورت يكي از ويژگي هاي سازمان ما در آمد.‌ ‌با توجه به اينكه بدون يك تئوري انقلابي نمي توان بر سالاري 2 پيروز شد و ما چنين تئوري انقلابي را در مكتب اسلام جستجو ميكنيم اسلام اصيل و انقلابي.‌ بنابراين و بر اساس اين اعتقادات هدف ما از اين نشست ها و طرح كردن مباحث ايدئولوژيك هرگز نميتواند چيزي جز مسلح كردن عناصر آگاه و متعهد جامعه مان به يك تئوري انقلابي باشد تئوري كه بتواند تا مرحله نهايي و بالاخص در اين مرحله از مبارزه ي پيجيده “ضد استحاله” راهنماي عمل ما باشد از طرف ديگر مذهب عرضه شده در جامعه ما مذهب اصيل و انقلابي اسلام نيست بلكه مذهبي است سنتي كه بار سنگين ساليان دراز تحريف را بدوش ميكشد و گرد و غبار قرنها تحريف و انحرف طبقاتي بر چهره اش نشسته است .‌ سازمان ما از ابتداي حياتش از آنجا كه به يك مبارزه ي مكتبي اعتقاد داشت بر اساس بينش از مكتب توحيد سعي در جدا كردن و شناساندن ايدئولوژي اصيل و انقلابي اسلامي از ساير تفكرات شرك آميز و ايدئولوژي هاي طبقاتي داشته ا ست اگر چه اين كار بسيار مشكل و پيچيده است ولي سازمان توانسته است با الهام سر چشمه و منشاء واقعي آن يعني قرآن قدمهاي بسياري را در اين راه بردارد و مرز ميان اسلام راستين را با ايدئولوژي هاي غير و هم چنين ساير ايدئولوژي هايي كه به نام اسلام در جامعه ي ما وجود دارند در واقع برداشت هايي انحرافي و طبقاتي از مكتب اسلام هستند مشخص نمايد و طبيعي است كه با توجه به نقش مذهب در جامعه ما اگر اسلام راستين درميان توه ها جاي خود را باز كند و به خوبي شناسانده شود انرژي بسيا رزيادي آزاد شده و امكان سوء استفاده از احساسات مذهبي مردم و به انحراف كشيدن مبارزه از اين كانال نيز ديگر وجود نخواهد داشت.‌ ‌تذكر اين نكته را نيز ضروري ميدانيم كه نبايستي طرح چنين مباحثي دامن زدن به تضادهاي ايدئولوژيك را به همراه داشته باشد عاملي كه باعث تشديد شدن تضادهاي دروني خلقي خواهدشد و مبارزه را از مسير اصلي خوش منحرف مينمايد همانطور كه سنت گذشته سازماني ما نشان داده ما همواره خواهان وحدت كليه نيروهاخلقي درميدان مبارزه با سالاري 2 بوده‌ايمما همواره با جريانهايي كه وحدت نيروها را نقض كرده اند به عنوان جريانات غير اصولي برخوردهاي سختي كرده ايم اعتقاد مابه وحدت نيروها در ميدان عمل در تمام موضعگيري هاي ما مشخص است.‌ خلاصه وجود اين كلاسها كوششي است در جهت معرفي كردن هر چه بيشتر و بهتر اسلام اصيل و واقعي تا هر چه بيشتر به يك ايدئولوژي ناب توحيدي مسلح شده و به كمك آن كه ميتواند بهترين تئوري راهنماي عمل باشد هر چه بيشتر به مبازره ي “ضد استحاله” موجود در جامعه مان عمق و تداوم بخشيم.‌ اگر به اين نكته توجه كنيم كه اين ايدئولوژي در كوران مبارزه و در طول حركت مبارزاتي سازمان و از درون چنين مسير پر پيچ و خم و سختي تدوين شده و بيرون آمده است به نقش موثري كه ميتواند متقابلا در عمل انقلابي ما داشته باشد پي خواهيم برد.‌ در پايان توجه كليه خواهران و برادران را به چند تذكر جلب مينماييم .‌ ‌ وقت كلاس الف.‌ ‌اين كلاس ها در دو نشست 5/1 ساعته با نيم ساعت انتراكت تشكيل ميشود كلاس سئوال و جواب نيز روز دوشنبه در دانشكده پلي تكنيك از ساعت 6 بعد از ظهر تشكيل خواهد شد.‌ ‌ ب.‌ ‌لازم به توضيح است كه برخورد با اين كلاس بايستي با جلسات سخنراني تفاوت داشته باشد و در همين رابطه بود كه كلاس محدود شد تا حالت عمومي و سخنراني پيدا نكند درواقع اين يك كلاس آموزشي است با تعداد زياد شركت كننده .‌ با توجه به محتواي بحث نام كلاس كلاس بحث وجود انتخاب شد و طيبعي است كه چنين كلاس ويژگي هاي خاص خودش را خواهد داشت كه كليه خواهراهان و برادران مي‌بايست به آن توجه نمايند.‌ از نظر موضوع و محتوا: با توجه به موضوع صحبت كه يك بحث ايدئولوژيك خواهد بود و از آنجا كه مباحث ايدئولوژيك موضوعي بسيار پيچيده است به ويژه اگر ايدئولوژي اسلام هم باشد پيچيدگي آن مضاعف خواهدشد به همين جهت توجه و دقت نظر بيشتر را طلب ميكند .‌ از نظر تعدد كلاسها : از طرف ديگر اين كلاسها دنباله دار خواهد بود منظور اين است كه در يك جلسه يا دو جلسه تمام نخواهد شد و قسمت هاي مختلف بحث با يكديگر رابطه ي تنگاتنگي خواهد داشت كه ا گر يك قسمت از بحث را متوجه نشويم و يا بطور دقيق با آن برخورد نكنيم متوجه شدن دنباله ي بحث برايمان مشكل خواهد بود و حالتي كسل كننده و خسته كننده برايمان ايجاد خواهد شد لذا بايستي قبل از شركت و حضور در كلاس مروري بر بحث گذشته داشته باشيم، تا با آمادگي از قبل در كلاس حاضر شويم. (يادآوري محورهاي بحث گذشته كمك قابل توجهي در فهم بحث جديد به ما خواهد كرد) .‌ مسئله سكوت :‌ با توجه به تعداد زياد افراد كلاس و هم چنين زمان زياد و حساس بودن بحث مي‌بايستي شديدا سكوت را رعايت كرد .‌ ‌ نظافت سالن : با توجه به اينكه اين محل ( محل تشكيل كلاس ) مورد استفاده ديگران نيز ميباشد حتما در نظافت و تميز نگه داشتن سالن بكوشيد. ورود وخروج: از خواهران و برادران خواهش مي‌كنيم به هنگام ورود به سالن و خروج از آن نظم را رعايت نمايند. در اينجا از برادرمان مسعود رجوي ميخواهيم كه تشريف بياورند و بحث را شروع نمايند.‌ ‌ به اميد پر بار كردن و به كارگيري هر چه بيشتر ايدئولوژي توحيدي مان .‌ ‌ شروع سخنراني برادر مجاهد مسعود رجوي بسم‌الله‌الرحمن الرحيم با سلام به همه خواهران وبرادران، ‌بحثي را كه امروز شروع ميكنيم بحث ايدئولوژي نام دارد.‌ ‌يعني بحثي است عقيدتي، ‌پيرامون عقايد و نظرگاههاي خاص ما در زمينه‌هاي مختلف ّ.‌ ولي اجازه بدهيد كه امروز را به مقدمه‌چيني هاي لازم بپردازيم.‌ ‌باتوجه به معني عملكرد و اهميت ايدئولوژي كه همين امروز در مورد آن صحبت خواهيم كرد، ‌ جاي اين بحث خيلي جلوتر از حالا بود، ‌براي اينكه طبيعتا هيچكدام از ما ايدئولوژي را براي گذاشتن در موزه يا فراموش كردن در لاي صفحات گرد گرفته كتاب‌ها و جزوه‌ها نميخواهيم.‌ ‌بلكه آنرا به مثابه"راهنماي عمل" ، ‌عمل مشخص روزمره فردي ، ‌اجتماعي ، ‌سياسي، ‌و... لازم داريم.‌ ‌يعني ميخواهيم با آن مسائلمان ، ‌مسائل جامعه‌مان، ‌مسئله زندگي ، ‌حركت ، ‌كار، فعاليت و مبارزه را حل كنيم.‌ به عبارت ديگر در چهارچوب آن آغاز كنيم ، ‌ادامه بدهيم و به پايان برسانيم، ‌و از قضا در همين رابطه هم هست ـ يعني دركوران پراتيك و بحبوحه عمل ـ كه عقايد و نظرگاهها و محاسبات ايدئولوژيكي ما آزمايش صحت و سقم خودشان را پس ميدهند، ‌آزمايش نقص و كمال .‌ ‌بعنوان مثال، ‌ فرض كنيد كه يك مهندس ساختمان بر اساس يك سري محاسبات ، ‌نظر داده است كه اين ساختمان به مدت ده يا بيست سال دوام خواهد آورد‌، ‌ولي در عمل بعد از دو سه سال ساختمان واژگون بشود، ‌اين نشاندهنده يك نوع اشتباه محاسبه يا به هر حال در نظر نگرفتن يك يا چند عامل است.‌ ‌به همين ترتيب ، ‌محاسبات ايدئولوژيك نيز در عمل ، ‌بخصوص عمل درازمدت تاريخي‌آزمايش صحت و سقم خودشان را پس ميدهند.‌ مثلا"، ‌از اسلوب شناخت ما گرفته تا اعتقاد به خدا و قيامت و امثال اينها، ‌سرانجام بايستي در پراتيك اجتماعي و تاريخي اثر خودشان را بگذارند و آزمايش صحت و سقم خودشان را پس بدهند و به اين وسيله اگر درست هستند، ‌خودشان را به اثبات برسانند‌.‌ ‌يا نحوه برخوردمان را در با جامعه و ديناميزم تحولات و حركات آن كه لاجرم در برخوردها و موضعگيري‌هاي اخص سياسي ما تجلي ميكند در نظر بگيريم كه هر يك به ترتيبي ، ‌چه در كوتاه‌مدت و چه در درازمدت ، ‌درستي و غلطي خودشان را به رخ خواهند كشيد.‌ ‌اينجاست كه گفتيم جاي واقعي بحث ايدئولوژي درابعادي كه الان به آن پرداختيم، ‌خيلي زودتر از حالا بود.‌ ‌ ولي به هر حال، ‌به دلايل مختلف سياسي و تشكيلاتي، ‌در اين "مثنوي" مدتي تأخير شد و اجتماع ما با همديگر، ‌ تابحال به تعويق افتاد.‌ ‌اگر چه ما هنوز دقيقا نمي‌دانيم جلساتمان تا كجا و تا كي ميتواند ادامه داشته باشد.‌ ‌و آيا اين فرصت را خواهيم داشت كه هر هفته در اينجا جمع بشويم و بحثمان را به انتها برسانيم يا خير؟ منظور از به انتها رساندن، ارائه يك دوره كامل آموزشهاي ايدئولوژيكي سازمان ماست.‌ يعني مجموعه بحث‌هاي " وجود" ، ‌"انسان"، ‌"تاريخ" و "شناخت".‌ اصولا سازمان ما از ابتداي تاسيس يعني از سال 44، ‌بيشترين بهاء و اهميت را به كار ايدئولوژيك ميداد و باز هم بايستي بدهد.‌ ‌در مجموع حق هم همين بوده و هست.‌ ‌طي اين مدت مقداري از اين آموزش‌ها مدون شده، ‌منتشر شده، ‌ و بسياري هم هنوز منتشر ناشده مانده است.‌ ‌يعني بايستي بگويم كه مجموعه‌ي اصلي كه موضوع بحث‌هاي حالاي ما را تشكيل ميدهد و به مباحث اساسي " وجود" ، ‌"انسان"، ‌"تاريخ" و "شناخت" برميگردد، ‌كه در ضمن ستون فقرات كار ايدئولوژي هم هستند ، ‌هنوز عليرغم تدوين آنها ، ‌به صورت محوري منتشر نشده است و تا بحال فقط و فقط تغذيه دروني سازمان ما از آن تأمين شده، ‌كه حالا سعي خواهيم كرد تا آنجايي كه شرايط به ما اجازه بدهد آنها را در معرض و در دسترس عموم قرار بدهيم و طبعا" اگر صداقتي دركار باشد ، ‌براي يك سازمان و يك نيروي انقلابي هيچ چيز مغتنم تر از اين نيست كه نظرگاههايش راپيرامون مسائل مختلف ارائه بكند.‌ ‌اينكار از يكسو حقايقي را كه درحرفهايش هست، ‌گسترده خواهد كرد، ‌تبليغ خواهد كرد، ‌و از سوي ديگر كمك خواهد كرد كه جنبه‌ها يا عناصر ناقص يا ضعيف آن هر چه صحيح تر و كامل تر بشوند.‌ ‌پس به مثابه يك اصل بديهي، ‌ كه هر چه فرد يا گروهي به عقايدش پايبندتر باشد، ‌ معتقد تر باشد ، ‌بيشتر خواهان تشريح ، ‌توضيح و تبليغ آنها هست، ‌لذا هيچ بيمي و باكي از مطرح شدن آنها نبايستي داشته باشد، ‌بلكه بايد با فشاري و اصرار بيشتر خواهان محيط بحث آزاد باشيم، ‌يعني يك محيط دمكراتيك عاري از اختناق و فشار كه هر كسي بتواند در آن حرفش را تا به آخر بزند و آنوقت اقشار و عناصر و مردم آگاه قضاوت بكنند.‌ ‌اين همان فرصت وجو دمكراتيكي است كه رژيم شاه در گذشته هيچ اجازه‌اي براي ايجاد آن به ما نميداد و حالا ما خوشحاليم كه بعد از واژگون شدن ‌ ‌ ‌ ‌به اين ترتيب خدا كند كه فرصتي باشد تا اين حرفها به آخر برسد.‌ ‌حالا اجازه بدهيد قبل از ورود به بحث چند نكته را بعنوان تذكر كه فكر ميكنم ضروري باشند، ‌خاطرنشان بكنم:‌ اول اينكه خاطره شهداي بنيانگذاري را گرامي و عزيز بداريم كه بنياد و اساس حركت مكتبي ما را پي‌ريزي كردند.‌ ‌بخصوص شهيد بنيانگذار"‌محمد حنيف"‌ّ.‌ ‌ دوم اينكه از آنجا كه ما چه قبل و چه بعد از قيام توده‌اي بهمن ماه هميشه روي دشمن اصلي و تضاد اصلي (…) ‌اصرار كرده و ميكنيم، ‌از آنجايي كه چه قبل و چه بعد از قيام پيوسته هر گونه تفرقه و برانگيختن جنگ صليبي يا"‌حيدرنعمتي" ، ‌يا برخوردهاي قومي مثل مسئله كرد و فارس را در جبهه متحد(…)خلق محكوم شناختيم ـ حالا اين برخوردها و اين جنگ‌افروزيها ميخواهد چه از موضع اپورتونيستي چپ و چپ‌نما باشد و چه از موضع ارتجاعي راست ـ براي عده‌اي اين گمان پيش آمده بود كه گويا ما به مرزبنديهاي عقيدتي بهاي كافي نميدهيم.‌ و اصولا" هر نوع بحث ايدئولوژيك را مردود ميدانيم! نظير همين سوءتفاهم در يك جنبه ديگري از كار ، ‌يعني در موضعگيريهاي سياسي سازمان ما براي عده‌اي پيش آمده بود.‌ ‌آنها گمان ميكر‌دند كه ما وقتي اينقدر روي اهميت مبارزه‌ (…) و تضاد اصلي و دشمن اصلي تأكيد ميكنيم، ‌منظورمان اينست كه كاري به كار مبارزه طبقاتي نداريم و آنرا اصلا تعطيل ميدانيم.‌ ‌و يا فعلا " نظرمان اينست كه كنار بگذاريم، ‌در حالي كه اينطور نيست.‌ ‌نه بحث و نه مبارزه ايدئولوژيك و نه مبارزه طبقاتي به هيچ عنوان و در هيچ شرايطي تعطيل بردار نيست و جدا كردن عقيده از سياست يا سياست از طبقات اصولا " يك نوع جداسازي اسكولاستيكي‌ست.‌ ‌حرف ما نه اين بوده و نه اين هست.‌ ‌ما وقتي ميگوييم كه به مبارزه (…) بايد تقدم داد، ‌منظورمان از تقدم اين نيست كه بشود اينرا تفسير كردكه اول مبارزه ”ضد استحاله” و بعد كه تمام شد آن يكي ديگر.‌ ‌بنابراين شايد چون كلمه تقدم، ‌بلافاصله تقدم و تأخر زماني را تداعي ميكند، ‌كلمه خوبي نباشد، ‌چرا؟ براي اينكه منظور ما يك تقدم مكانيكي به مثابه‌ي جدا ديدن ريشه‌اي اين دوتا از هم نيست، ‌بلكه منظورمان ارجحيت ارگانيك است، ‌يعني چه؟ يعني مبارزه … خودش د‌ر متن يك مبارزه (كلاسه )بر عليه استثمارگران محقق ميشود.‌ ‌يعني مبارزه ”ضد استحاله” خودش در پيوند تنگاتنگ و ارگانيك با مبارزه طبقاتي هست.‌ ‌به عبارت ديگر، ‌سمت و مضمون و هدف يك مبارزه‌ي اصولي …، ‌ كتاب تفسير بخش اول مقدمه به نام و به نام خلق قهرمان ايران و به نام شهيدان گلگون كفن ، اين لاله هاي خونين انقلاب ستارگان زيبايي كه در دل شبهاي تيره درخشيدند تا بقاءنور در دل تاريكي اين سنت لايتغير الهي و قانون خدشه ناپذير هستي را تداوم بخشند .‌ ‌ تاريخ صحنه بيكراني است از نبرد حق و باطل از درگيري‌هاي نور با ظلمت هر كجا تاريكي شب سايه شوم خود را گسترده ستارگاني هم بوده اند كه سينه ي سياهش را بشكافند هر كجا نمرودي خودكامگي كرده ابراهيمي بت هايش را شكسته هر كجا فرعوني سر به طغيان برداشته موسي گونه اي د ر درياي خشم خلق غرقش كرده و هر زمان كه يزدي پرده ي جهت و تباهي را بر سر مردم كشيده حسيني هم بوده است كه از تخت ظلم بزيرش كشد تا جهان و تاريخ در مسير مارپيچ خود بسوي كمال به پيش رود مسيري كه در سراسر آن خون ريخته است جاده اي كه سرخ است جاده ي ناهموار تكامل و آنچه در ميان تداوم اين صحنه ها كه هر زمان بگونه اي رخ نموده اند همشه ديده شده است واقعيتي است بزرگ و فسلفه ايست پر شكوه كه رمز تداوم حركت تكاملي جهان است فدا ! آري فدا آنچه كه جبرها را ميشكند و جباران را از صحنه ي هستي به دور مي افكند تا جهان به سوي كمال به پيش رود و در نوك پيكان آن انسان از فلمرو ضرورت به قلمرو آزادي سفر كند و چنين است كه ميگوييم جاده ي تكامل سرخ است و تاريخ نيز تكرار پياپي همين صحنه هاست.‌ ‌( كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا ) اما شبي كه به ميهن ما سايه گسترده بود بي ترديد يكي از سياه ترين برهه هاي زمان و مقاطع تاريخ است شب تاريك بود و پاسدار شب سكوت گورستان را بر آن حاكم كرده بود و سر مست از باده ي اين پيروزي به خود ميباليد و ايران را به جزيره ثبات تشبيه ميكرد تا اربابانش به راحتي ثروتهاي خلق محروم و پا برهنه را به يغما ببرند ايران بهشت سرمايه ‌داران خارجي و وابستگاه داخلي شان شده بود و جهنمي براي صاحبان اصليش هيچ كس جرأت سخن گفتن نداشت هر فريادي در گلو خفه ميشد و تنها گاه به گاه ستاره اي در افق ميدرخشيد و خاموش ميشد شهيدي بر خاك ميافتد و جان خود را در راه آزادي خلق فدا ميكرد كم كم ستاره ها زياد شدند شهيدان چون شمعي بي ريا خود را سوزاندند تا شعله اي اگر چه كوچك بپا كنند شمع ها سوختند و رفتند ولي شعله ها ماندند و بهم پيوستند و مشعلي شدند فروزان مشعل آزادي همانكه اكنون در پرتو لزرانش توانسته ايم به دور هم بنشينيم. و براستي اگر ديكتاتور جلاد طاغوت زمان به زباله دان تاريخ افتاد اين را مديون خون 70 هزار شهيد خلقمان هستيم اگر اكنون مي‌توانيم به دور هم بنشينيم اين را مديون فداكاري شهيدانمان هستيم. ما به خلق و شهيدان خلق مديونيم و دين ما پاسداري از خونشان است آنها شعله اي افروختند و رفتند و پاسداري از آن را به ماندگان سپردند تا آنها نيز در نقطه اي ديگر خو د را فدا كنند و اين مشعل را فروزانتر سازند تا زماني كه خورشيد طلوع كند‌ و من ا لمومنين رجال صدفوا ما عاهدو ا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا ّ.‌ آري پاسداري از اين دست آوردها رسالت ماست چرا كه دشمنان خلق هنوز دستشان از سرزمين ما كوتاه نشده است چرا كه پايگاه هاي سالاري 2 هنوز برچيده نشده و اين شيطان بزرگ براي حفاظت از منافعش هر روز توطئه اي ميكند و تا زماني كه دستش كوتاه نشود خورشيد آزادي نخواهد درخشيد .‌ مگر نديديم كه چگونه پس از قيام شكوهمند خلق توطئه ها آغاز گشت و عده اي سعي داشتند كه مبارزه را از ادامه ي مسير اصلي خود باز دارند و به انحراف بكشانند مگر نديديم كه دست سالاري 2 اين غول جهانخوار از آستين چه كساني بيرون آمد مگر نديديم كه چگونه ايادي همين جهانخواران و همين حاميان شاه سعي داشتند‌ تا با طرح شعارهاي انحرافي نيروهاي خلقي را به جان هم بيندازند چقدر خون به ناحق ريخته شد و چقدر از مردم محروم ما باز هم قرباني همين توطئه‌ها شدند؟ اما از آنجا كه مسير تاريخ به سوي تعالي و كمال است خلق بالاخره راه خود را باز مي‌يابد و اكنون خوشبختانه ميهن ما شاهد صحنه اي ديگر از همين حركت تكاملي تاريخ است ‌ ‌اما در اين ميان وظيفه ي اصلي نيروهاي انقلابي و پيشتاز به عنوان حراست از خون شهدا و ادامه‌ي راستي راه آنها انداختن مبارزه در مسير صحيح و اصولي و عمق بخشيدن هر چه بيشتر به آن است توطئه گران و شاخكهاي پيدا و نا پيداي سالاري 2 هميشه ميكوشند تا با طرح شعارهاي انحرافي و تقويت انگيزه هاي شكل گرايانه مبازره را از مسير اصلي خود منحرف و از عمق به سطح بكشانند در مقابل وظيفه ي هميشگي نيروهاي پيشتاز نيز خنثي كردن همين توطئه هاست ولي پيروزي و موفقيت در چنين مبارزه اي به سادگي به دست نميآيد فداكاريها و از جان گذشتگي ها تنها زماني به ثمر خواهد رسيد كه مبارزه در پرتو يك ايدئولوژي انقلابي به عتوان تئوري راهنماي عمل به پيش رود در غير اين صورت مبارزه حتما متوقف شده و به بن بست ميرسد و براي مردمي كه عزيزترين كسان خود را در اين راه فدا كرده اند جز ياس و تسليم راه آورد‌ي نخواهد داشت.‌ ‌فراموش نكرده ايم كه پس از سركوب خونين 15 خرداد چه يأس و سكوت سنگيني بر مردم رنجديده ما حاكم شده بود بياد داريم كه چگونه ديكتاتور خون آشام پايه هاي حاكميت خودرا محكم كرد و چه مصبيت هايي به سرمان آورد مصبيت هاي كه اكنون ابعاد گسترده ي آن در ويراني كشور وعقب ماندگي هاي فرهنگي در سطح جامعه قبلا درك است بدين لحاظ است كه ضرورت كار ايدئولوژي به عنوان پشتوانه و تئوري كه راهنماي عمل ما در مبارزه ضد امپرياليست باشد از اهميت ويژه‌اي برخودار است اين تجربه‌اي است كه از متن مبارزه ي خلق هاي جهان و به خصوص تاريخ مبارزات خونين ميهن مان به دست مي آيد حضرت علي ع آنجا به رنج ها و فراز و نشيب هاي مبارزه بر عليه ديكتاتورها و جباران تاريخ اشاره ميكند ميگويد و في دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر و در وراي اشتباهاتي كه در راه مبارزه به پشت سر ميگذاريد و رنج رهايي كه در اين مسير به جان ميخريد عبرت و تجربه اي نهفته است و بر اين اساس بود كه بنيانگذاران سازمان ما در سال 44 به جمع بندي تجربيان مبارزات گذشته نشستند و چكيده ي اين تجربيات كه همان اعتقاد به مبارزه ي مكتبي است بصورت يكي از ويژگي هاي سازمان ما در آمد.‌ ‌با توجه به اينكه بدون يك تئوري انقلابي نمي توان بر سالاري 2 پيروز شد و ما چنين تئوري انقلابي را در مكتب اسلام جستجو ميكنيم اسلام اصيل و انقلابي.‌ بنابراين و بر اساس اين اعتقادات هدف ما از اين نشست ها و طرح كردن مباحث ايدئولوژيك هرگز نميتواند چيزي جز مسلح كردن عناصر آگاه و متعهد جامعه مان به يك تئوري انقلابي باشد تئوري كه بتواند تا مرحله نهايي و بالاخص در اين مرحله از مبارزه ي پيجيده “ضد استحاله” راهنماي عمل ما باشد از طرف ديگر مذهب عرضه شده در جامعه ما مذهب اصيل و انقلابي اسلام نيست بلكه مذهبي است سنتي كه بار سنگين ساليان دراز تحريف را بدوش ميكشد و گرد و غبار قرنها تحريف و انحرف طبقاتي بر چهره اش نشسته است .‌ سازمان ما از ابتداي حياتش از آنجا كه به يك مبارزه ي مكتبي اعتقاد داشت بر اساس بينش از مكتب توحيد سعي در جدا كردن و شناساندن ايدئولوژي اصيل و انقلابي اسلامي از ساير تفكرات شرك آميز و ايدئولوژي هاي طبقاتي داشته ا ست اگر چه اين كار بسيار مشكل و پيچيده است ولي سازمان توانسته است با الهام سر چشمه و منشاء واقعي آن يعني قرآن قدمهاي بسياري را در اين راه بردارد و مرز ميان اسلام راستين را با ايدئولوژي هاي غير و هم چنين ساير ايدئولوژي هايي كه به نام اسلام در جامعه ي ما وجود دارند در واقع برداشت هايي انحرافي و طبقاتي از مكتب اسلام هستند مشخص نمايد و طبيعي است كه با توجه به نقش مذهب در جامعه ما اگر اسلام راستين درميان توه ها جاي خود را باز كند و به خوبي شناسانده شود انرژي بسيا رزيادي آزاد شده و امكان سوء استفاده از احساسات مذهبي مردم و به انحراف كشيدن مبارزه از اين كانال نيز ديگر وجود نخواهد داشت.‌ ‌تذكر اين نكته را نيز ضروري ميدانيم كه نبايستي طرح چنين مباحثي دامن زدن به تضادهاي ايدئولوژيك را به همراه داشته باشد عاملي كه باعث تشديد شدن تضادهاي دروني خلقي خواهدشد و مبارزه را از مسير اصلي خوش منحرف مينمايد همانطور كه سنت گذشته سازماني ما نشان داده ما همواره خواهان وحدت كليه نيروهاخلقي درميدان مبارزه با سالاري 2 بوده‌ايمما همواره با جريانهايي كه وحدت نيروها را نقض كرده اند به عنوان جريانات غير اصولي برخوردهاي سختي كرده ايم اعتقاد مابه وحدت نيروها در ميدان عمل در تمام موضعگيري هاي ما مشخص است.‌ خلاصه وجود اين كلاسها كوششي است در جهت معرفي كردن هر چه بيشتر و بهتر اسلام اصيل و واقعي تا هر چه بيشتر به يك ايدئولوژي ناب توحيدي مسلح شده و به كمك آن كه ميتواند بهترين تئوري راهنماي عمل باشد هر چه بيشتر به مبازره ي “ضد استحاله” موجود در جامعه مان عمق و تداوم بخشيم.‌ اگر به اين نكته توجه كنيم كه اين ايدئولوژي در كوران مبارزه و در طول حركت مبارزاتي سازمان و از درون چنين مسير پر پيچ و خم و سختي تدوين شده و بيرون آمده است به نقش موثري كه ميتواند متقابلا در عمل انقلابي ما داشته باشد پي خواهيم برد.‌ در پايان توجه كليه خواهران و برادران را به چند تذكر جلب مينماييم .‌ ‌ وقت كلاس الف.‌ ‌اين كلاس ها در دو نشست 5/1 ساعته با نيم ساعت انتراكت تشكيل ميشود كلاس سئوال و جواب نيز روز دوشنبه در دانشكده پلي تكنيك از ساعت 6 بعد از ظهر تشكيل خواهد شد.‌ ‌ ب.‌ ‌لازم به توضيح است كه برخورد با اين كلاس بايستي با جلسات سخنراني تفاوت داشته باشد و در همين رابطه بود كه كلاس محدود شد تا حالت عمومي و سخنراني پيدا نكند درواقع اين يك كلاس آموزشي است با تعداد زياد شركت كننده .‌ با توجه به محتواي بحث نام كلاس كلاس بحث وجود انتخاب شد و طيبعي است كه چنين كلاس ويژگي هاي خاص خودش را خواهد داشت كه كليه خواهراهان و برادران مي‌بايست به آن توجه نمايند.‌ از نظر موضوع و محتوا: با توجه به موضوع صحبت كه يك بحث ايدئولوژيك خواهد بود و از آنجا كه مباحث ايدئولوژيك موضوعي بسيار پيچيده است به ويژه اگر ايدئولوژي اسلام هم باشد پيچيدگي آن مضاعف خواهدشد به همين جهت توجه و دقت نظر بيشتر را طلب ميكند .‌ از نظر تعدد كلاسها : از طرف ديگر اين كلاسها دنباله دار خواهد بود منظور اين است كه در يك جلسه يا دو جلسه تمام نخواهد شد و قسمت هاي مختلف بحث با يكديگر رابطه ي تنگاتنگي خواهد داشت كه ا گر يك قسمت از بحث را متوجه نشويم و يا بطور دقيق با آن برخورد نكنيم متوجه شدن دنباله ي بحث برايمان مشكل خواهد بود و حالتي كسل كننده و خسته كننده برايمان ايجاد خواهد شد لذا بايستي قبل از شركت و حضور در كلاس مروري بر بحث گذشته داشته باشيم، تا با آمادگي از قبل در كلاس حاضر شويم. (يادآوري محورهاي بحث گذشته كمك قابل توجهي در فهم بحث جديد به ما خواهد كرد) .‌ مسئله سكوت :‌ با توجه به تعداد زياد افراد كلاس و هم چنين زمان زياد و حساس بودن بحث مي‌بايستي شديدا سكوت را رعايت كرد .‌ ‌ نظافت سالن : با توجه به اينكه اين محل ( محل تشكيل كلاس ) مورد استفاده ديگران نيز ميباشد حتما در نظافت و تميز نگه داشتن سالن بكوشيد. ورود وخروج: از خواهران و برادران خواهش مي‌كنيم به هنگام ورود به سالن و خروج از آن نظم را رعايت نمايند. در اينجا از برادرمان مسعود رجوي ميخواهيم كه تشريف بياورند و بحث را شروع نمايند.‌ ‌ به اميد پر بار كردن و به كارگيري هر چه بيشتر ايدئولوژي توحيدي مان .‌ ‌ شروع سخنراني برادر مجاهد مسعود رجوي بسم‌الله‌الرحمن الرحيم با سلام به همه خواهران وبرادران، ‌بحثي را كه امروز شروع ميكنيم بحث ايدئولوژي نام دارد.‌ ‌يعني بحثي است عقيدتي، ‌پيرامون عقايد و نظرگاههاي خاص ما در زمينه‌هاي مختلف ّ.‌ ولي اجازه بدهيد كه امروز را به مقدمه‌چيني هاي لازم بپردازيم.‌ ‌باتوجه به معني عملكرد و اهميت ايدئولوژي كه همين امروز در مورد آن صحبت خواهيم كرد، ‌ جاي اين بحث خيلي جلوتر از حالا بود، ‌براي اينكه طبيعتا هيچكدام از ما ايدئولوژي را براي گذاشتن در موزه يا فراموش كردن در لاي صفحات گرد گرفته كتاب‌ها و جزوه‌ها نميخواهيم.‌ ‌بلكه آنرا به مثابه"راهنماي عمل" ، ‌عمل مشخص روزمره فردي ، ‌اجتماعي ، ‌سياسي، ‌و... لازم داريم.‌ ‌يعني ميخواهيم با آن مسائلمان ، ‌مسائل جامعه‌مان، ‌مسئله زندگي ، ‌حركت ، ‌كار، فعاليت و مبارزه را حل كنيم.‌ به عبارت ديگر در چهارچوب آن آغاز كنيم ، ‌ادامه بدهيم و به پايان برسانيم، ‌و از قضا در همين رابطه هم هست ـ يعني دركوران پراتيك و بحبوحه عمل ـ كه عقايد و نظرگاهها و محاسبات ايدئولوژيكي ما آزمايش صحت و سقم خودشان را پس ميدهند، ‌آزمايش نقص و كمال .‌ ‌بعنوان مثال، ‌ فرض كنيد كه يك مهندس ساختمان بر اساس يك سري محاسبات ، ‌نظر داده است كه اين ساختمان به مدت ده يا بيست سال دوام خواهد آورد‌، ‌ولي در عمل بعد از دو سه سال ساختمان واژگون بشود، ‌اين نشاندهنده يك نوع اشتباه محاسبه يا به هر حال در نظر نگرفتن يك يا چند عامل است.‌ ‌به همين ترتيب ، ‌محاسبات ايدئولوژيك نيز در عمل ، ‌بخصوص عمل درازمدت تاريخي‌آزمايش صحت و سقم خودشان را پس ميدهند.‌ مثلا"، ‌از اسلوب شناخت ما گرفته تا اعتقاد به خدا و قيامت و امثال اينها، ‌سرانجام بايستي در پراتيك اجتماعي و تاريخي اثر خودشان را بگذارند و آزمايش صحت و سقم خودشان را پس بدهند و به اين وسيله اگر درست هستند، ‌خودشان را به اثبات برسانند‌.‌ ‌يا نحوه برخوردمان را در با جامعه و ديناميزم تحولات و حركات آن كه لاجرم در برخوردها و موضعگيري‌هاي اخص سياسي ما تجلي ميكند در نظر بگيريم كه هر يك به ترتيبي ، ‌چه در كوتاه‌مدت و چه در درازمدت ، ‌درستي و غلطي خودشان را به رخ خواهند كشيد.‌ ‌اينجاست كه گفتيم جاي واقعي بحث ايدئولوژي درابعادي كه الان به آن پرداختيم، ‌خيلي زودتر از حالا بود.‌ ‌ ولي به هر حال، ‌به دلايل مختلف سياسي و تشكيلاتي، ‌در اين "مثنوي" مدتي تأخير شد و اجتماع ما با همديگر، ‌ تابحال به تعويق افتاد.‌ ‌اگر چه ما هنوز دقيقا نمي‌دانيم جلساتمان تا كجا و تا كي ميتواند ادامه داشته باشد.‌ ‌و آيا اين فرصت را خواهيم داشت كه هر هفته در اينجا جمع بشويم و بحثمان را به انتها برسانيم يا خير؟ منظور از به انتها رساندن، ارائه يك دوره كامل آموزشهاي ايدئولوژيكي سازمان ماست.‌ يعني مجموعه بحث‌هاي " وجود" ، ‌"انسان"، ‌"تاريخ" و "شناخت".‌ اصولا سازمان ما از ابتداي تاسيس يعني از سال 44، ‌بيشترين بهاء و اهميت را به كار ايدئولوژيك ميداد و باز هم بايستي بدهد.‌ ‌در مجموع حق هم همين بوده و هست.‌ ‌طي اين مدت مقداري از اين آموزش‌ها مدون شده، ‌منتشر شده، ‌ و بسياري هم هنوز منتشر ناشده مانده است.‌ ‌يعني بايستي بگويم كه مجموعه‌ي اصلي كه موضوع بحث‌هاي حالاي ما را تشكيل ميدهد و به مباحث اساسي " وجود" ، ‌"انسان"، ‌"تاريخ" و "شناخت" برميگردد، ‌كه در ضمن ستون فقرات كار ايدئولوژي هم هستند ، ‌هنوز عليرغم تدوين آنها ، ‌به صورت محوري منتشر نشده است و تا بحال فقط و فقط تغذيه دروني سازمان ما از آن تأمين شده، ‌كه حالا سعي خواهيم كرد تا آنجايي كه شرايط به ما اجازه بدهد آنها را در معرض و در دسترس عموم قرار بدهيم و طبعا" اگر صداقتي دركار باشد ، ‌براي يك سازمان و يك نيروي انقلابي هيچ چيز مغتنم تر از اين نيست كه نظرگاههايش راپيرامون مسائل مختلف ارائه بكند.‌ ‌اينكار از يكسو حقايقي را كه درحرفهايش هست، ‌گسترده خواهد كرد، ‌تبليغ خواهد كرد، ‌و از سوي ديگر كمك خواهد كرد كه جنبه‌ها يا عناصر ناقص يا ضعيف آن هر چه صحيح تر و كامل تر بشوند.‌ ‌پس به مثابه يك اصل بديهي، ‌ كه هر چه فرد يا گروهي به عقايدش پايبندتر باشد، ‌ معتقد تر باشد ، ‌بيشتر خواهان تشريح ، ‌توضيح و تبليغ آنها هست، ‌لذا هيچ بيمي و باكي از مطرح شدن آنها نبايستي داشته باشد، ‌بلكه بايد با فشاري و اصرار بيشتر خواهان محيط بحث آزاد باشيم، ‌يعني يك محيط دمكراتيك عاري از اختناق و فشار كه هر كسي بتواند در آن حرفش را تا به آخر بزند و آنوقت اقشار و عناصر و مردم آگاه قضاوت بكنند.‌ ‌اين همان فرصت وجو دمكراتيكي است كه رژيم شاه در گذشته هيچ اجازه‌اي براي ايجاد آن به ما نميداد و حالا ما خوشحاليم كه بعد از واژگون شدن ‌ ‌ ‌ ‌به اين ترتيب خدا كند كه فرصتي باشد تا اين حرفها به آخر برسد.‌ ‌حالا اجازه بدهيد قبل از ورود به بحث چند نكته را بعنوان تذكر كه فكر ميكنم ضروري باشند، ‌خاطرنشان بكنم:‌ اول اينكه خاطره شهداي بنيانگذاري را گرامي و عزيز بداريم كه بنياد و اساس حركت مكتبي ما را پي‌ريزي كردند.‌ ‌بخصوص شهيد بنيانگذار"‌محمد حنيف"‌ّ.‌ ‌ دوم اينكه از آنجا كه ما چه قبل و چه بعد از قيام توده‌اي بهمن ماه هميشه روي دشمن اصلي و تضاد اصلي (…) ‌اصرار كرده و ميكنيم، ‌از آنجايي كه چه قبل و چه بعد از قيام پيوسته هر گونه تفرقه و برانگيختن جنگ صليبي يا"‌حيدرنعمتي" ، ‌يا برخوردهاي قومي مثل مسئله كرد و فارس را در جبهه متحد(…)خلق محكوم شناختيم ـ حالا اين برخوردها و اين جنگ‌افروزيها ميخواهد چه از موضع اپورتونيستي چپ و چپ‌نما باشد و چه از موضع ارتجاعي راست ـ براي عده‌اي اين گمان پيش آمده بود كه گويا ما به مرزبنديهاي عقيدتي بهاي كافي نميدهيم.‌ و اصولا" هر نوع بحث ايدئولوژيك را مردود ميدانيم! نظير همين سوءتفاهم در يك جنبه ديگري از كار ، ‌يعني در موضعگيريهاي سياسي سازمان ما براي عده‌اي پيش آمده بود.‌ ‌آنها گمان ميكر‌دند كه ما وقتي اينقدر روي اهميت مبارزه‌ (…) و تضاد اصلي و دشمن اصلي تأكيد ميكنيم، ‌منظورمان اينست كه كاري به كار مبارزه طبقاتي نداريم و آنرا اصلا تعطيل ميدانيم.‌ ‌و يا فعلا " نظرمان اينست كه كنار بگذاريم، ‌در حالي كه اينطور نيست.‌ ‌نه بحث و نه مبارزه ايدئولوژيك و نه مبارزه طبقاتي به هيچ عنوان و در هيچ شرايطي تعطيل بردار نيست و جدا كردن عقيده از سياست يا سياست از طبقات اصولا " يك نوع جداسازي اسكولاستيكي‌ست.‌ ‌حرف ما نه اين بوده و نه اين هست.‌ ‌ما وقتي ميگوييم كه به مبارزه (…) بايد تقدم داد، ‌منظورمان از تقدم اين نيست كه بشود اينرا تفسير كردكه اول مبارزه ”ضد استحاله” و بعد كه تمام شد آن يكي ديگر.‌ ‌بنابراين شايد چون كلمه تقدم، ‌بلافاصله تقدم و تأخر زماني را تداعي ميكند، ‌كلمه خوبي نباشد، ‌چرا؟ براي اينكه منظور ما يك تقدم مكانيكي به مثابه‌ي جدا ديدن ريشه‌اي اين دوتا از هم نيست، ‌بلكه منظورمان ارجحيت ارگانيك است، ‌يعني چه؟ يعني مبارزه … خودش د‌ر متن يك مبارزه (كلاسه )بر عليه استثمارگران محقق ميشود.‌ ‌يعني مبارزه ”ضد استحاله” خودش در پيوند تنگاتنگ و ارگانيك با مبارزه طبقاتي هست.‌ ‌به عبارت ديگر، ‌سمت و مضمون و هدف يك مبارزه‌ي اصولي …، ‌دقيقا"‌يك مبارزه‌‌ي ضد استثماري هم هست، ‌كه در حال حاضر به منظور دستيابي به همان مبارزه تمام‌عيار ضد استثماري بايستي از ارجحيت برخوردار باشد.‌ ‌يعني براي اينكه به همان نتيجه برسيم، ‌نتيجتا" در چهارچوب جبهه متحد تمام خلق به مبارزه‌ي ”ضد استحاله” ارجحيت ميدهيم.‌ ميبينيم كه اين خيلي متفاوت از جداكردن اين دو مبارزه از يكديگر ميباشد.‌ ‌حالا با اين تشريحاتي كه كردم ببينيم كدام برخورد، ‌راست‌روانه محسوب ميشود.‌ ‌طبيعتا با اين صحبتي كه كرديم اگر كسي فكر بكند كه در مسير مبارزه “ضد استحاله” وحدتش با نيروهاي استثمارگر ، ‌يا طبقات و اقشار استثمارگر ، ‌وحدت مطلق است ، اين برخورد راست‌روانه است.‌ ‌اين به مثابه تعطيل كردن همان مبارزه طبقاتيست.‌ يعني چه؟ يعني مثلا"‌ما آن حداقلي كه همين حالا، ‌همين امروز و در همين مرحله ، ‌براي كارگر يا دهقان لازم است (از قبيل حداقل دست‌مزد يا حداقل ساعت كار)، ‌راه هم ندهيم ، اينرا هم اعاده نكنيم و بگوييم كه شما همان‌طور گرسنگي بكشيد تا خاتمه مبارزه “ضد استحاله”، ‌اين برخورد راست‌روانه است.‌ ‌از آنطرف كدام برخورد چپ‌روانه است؟ آن برخوردي كه در اين مرحله تضاد و اختلافش را با اقشار و نيروها و طبقات استثمارگر مطلق بكند و توجه نكند كه الان وحدت عليه ”دشمن تمام خلق” اصل است.‌ ‌ملاحظه ميكنيد هر دو برخورد غلط است.‌ ‌يعني رابطه ارگانيك و پيوند ذاتي مبارزه “ضد استحاله” با مبارزه ضد استثماري، ‌ناديده گرفته ميشود.‌ براي چي؟ براي اينكه در برخورد اول اگر ما حداقل حقوقي را كه دراين مرحله قابل دادن و اعاده كردن است به طبقات تحت ستم ندهيم، ‌ چطور ميخواهيم آنها را برعليه سالاري 2 بسيج كنيم.‌ و از آنطرف اگر وحدتهايمان را در نظر بگيريم و اختلافاتمان را عمده كنيم‌چطور مي‌خواهيم متحدا" با سالاري 2 بجنگيم و به آن اجازه ندهيم كه در اختلافات ما رخنه بكند و آنها را عميق تر بكند؟ بنابر اين ميبينيم كه در برخورد چپ روانه، مبارزه “ضد استحاله”، ‌ كه پيروزمندي آن شرط مقدم ورود به يك مرحله عاليتر از مبارزه، ‌ يعني مبارزه ضداستثماري است ناديده گرفته شده است.‌ نهايتا" نه تنها پيروزمندي مبارزه ضد بهره‌كشي و ضد استثماري به تأخير ميافتد، ‌بلكه پيروزي عليه سالاري 2 را هم به تأخير انداخته‌ايم.‌ ‌بنابراين حرف ما اين نيست كه مبارزه ضد استثماري نكنيد بلكه ميگوييم درست مبارزه كنيد.‌ ‌يعني ‌در پيوند و در تلفيق صحيح با مبارزه “ضد استحاله”، ‌يعني دچار مطلق بيني نشويد.‌ ‌و در اين مقطع و در اين موقعيت اقتصادي و اجتماعي ، ‌وحدت ، ‌و نه تضادمان را با ساير طبقات و نيروهاي خلقي و ملي اصل بگيريم.‌ ‌براي اينكه گفتم اگر تلفيق صحيحي به عمل نيايد، مبارزه ضداستثماري كه هيچ، ‌مبارزه “ضد استحاله” هم به اين زودي به ثمر نخواهد رسيد و انقلاب در مجموع از مسير درست و اصولي‌اش منحرف خواهد شد ‌در اين ميان يك نكته بسيار مهم و جالب وجود دارد.‌ ‌اگر مبارزه “ضد استحاله” روي خط اصولي خودش حركت بكند بخاطر اهداف و عملكرد ترقي‌خواهانه‌اش و بخاطر اينكه درواقع امر، ‌تضاد اصلي‌ست، از آنچنان پويايي دروني برخوردار است كه خودش در مسير خودش گره‌گشاي بسياري از مسائل خواهد بود مثلا"، ‌در طول اين حركت روشن ميشود كه كدام نيروها، ‌احزاب و طبقات به اصطلاح جا ميزنند و به سازش متمايل ميشوند، ‌كدام نيروها احزاب ، ‌سازمانها و طبقات خواستار هر چه عميق‌تر كردن اين مبارزه “ضد استحاله” هستند.‌ ‌در همين رابطه باز هم روشن ميشود كه كدام نيروها صلاحيت بيشتري دارند و كدام ها به ناحق فلان موضع رهبري كننده را اشغال كرده اند.‌ ‌روشن خواهد شد كه چه كسي پاي حرفش خوابيده و تا آخر خواهد آمد، ‌و چه كسي توان و تحمل مقاومت بيش از اين را ندارد.‌ روشن ميشود كه چه طبقاتي، ‌كدام طبقات اجتماعي اهرم هدايت‌كننده اين مبارزه هستند.‌ ‌و كدام‌ها نقش حاشيه‌اي دارند و… به عبارت ديگر ، ‌تا وقتي كه تضاد اصلي ، ‌اين هست يعني بين خلق و سالاري 2، ‌كافيست جامعه درست حركت كند تا يك شستشوي اتوديناميك و درون جوش، ‌عده‌اي را بشويد و ببرد و عده‌اي را به شناخت حق و حقيقت، ‌ طيب و طاهر بكند.‌ .......‌ ‌و مهم‌تر از همه روشن شد كه اصلي ترين معيار عملي و اجتماعي اسلام و مسلماني، ‌در اين مقطع از زمان نفي بت اصلي دوران در مسير همين كفر به اين طاغوت اصلي جهان و مبارزه عملي بي‌امان عليه او هست.‌ ‌بر همين اساس معيار اصالت و دعاوي اسلامي هر نيروي اجتماعي كفر ورزيدن اجتماعي و مبارزه عملي عليه اين دشمن است.‌ ‌ما نقطه‌ي اوج اين روشنايي ‌هايي را كه از آنها نام برديم در اين رهنمود امام د يديم كه گفتند حتي اختلافات مسلكي را نيز در اين موقعيت كنار بگذاريد.‌ ‌مسئله بسيار مهم است حتي اختلافات مسلكي را نيز در اين موقعيت كنار بگذاريد.‌ ‌و اين همان جاييست كه آن نيروها و عناصري كه بخواهند به سود سالاري 2 به ساير اختلافات دامن بزنند يا مزاحم ساير نيروهاي ”ضداستحاله” بشوند ، ‌خوب افشا ميشوند.‌ ‌ملاحظه ميكنيد با وجود اينكه هنوز در اول راهيم، ‌مرزبندي‌هاي جديدي در حال شكل گرفتن است.‌ ‌مرزبندي‌هايي فرو ميريزد و مرزبنديهاي جديدي در حال ساخته شدن است.‌ ‌ به عبارت ديگر ، ‌مرزبندي در حال ساخته شدن اينست كه مرزبندي نيروها درقدم اول نه براساس آن مسلك و مرامي است كه مد‌عي‌اش هستند يا خودشان را به آن منتسب ميكنند بلكه دقيقا بر اساس عملكردضدطاغوتي آنهاست.‌ ‌و تازه همانطور كه گفتم ما هنوز اول راه هستيم و در امتداد اين مسير اگر ادامه داشته باشد حقايق بسيار عظيم‌تري آشكار خواهند شد، ‌مرزبندي‌هاي طبقاتي داخلي ، ‌مرزبنديهاي سياسي بين‌المللي، ‌سمت گيري و تمايل اقتصاد داخلي، ‌توزيع دروني قدرت سياسي، ‌ساخت متناسب كشاورزي ـ صنعتي‌، ‌طبقات و احزاب ذيصلاح براي رهبري ، ‌ساخت و بافت ارتش و …‌ تمام اينها خيلي چيزهاي ديگر همينطور كه برويم جلو روشن خواهد شد كمااينكه يك چيزهايي كه روشن نبود ـ يعني در سطح عمومي روشن نبود ـ حالا تدريجا"‌رو به روشناييست.‌ ‌ولي آيا اين حرف كه اختلافات عقيدتي را، ‌اختلافات مسلكي را عمده و اصلي نكنيم، ‌اين كه افراد و احزاب را از روي عمل “ضد استحاله”شان بشناسيم، ‌يا همان اصل قديمي كه مردم را بايد با كردار ونه با گفتارشان قضاوت كنيم مبين كم بها دادن به ايدئولوژي وعنصر عقيدتيست؟ نه هرگز! اتفاقا اين مظهر بالاترين درجه خلوص عقيدتيست چراكه به بازتاب عيني و عملي عقيده كار دارد عقيده را كه براي موزه نميخواهيم، ‌عقيده را كه فقط براي چرخاندن در ذهن نميخواهيم.‌ ‌از قضا بهترين ميدان براي تحقق آزمايش عقايد به اين وسيله نشانه گرفته شده ، ‌ميدان عمل “ضد استحاله”.‌ ‌به اين ترتيب نه تنها مبارزه عقيدتي و بحث ايدئولوژي تعطيل نشده، ‌بلكه به ميدان واقعي خودش منتقل شده، ‌به اين ترتيب تا آنجا كه به‌خود "مجاهدين" مربوط است ما هيچوقت نگفتيم كه بحث ايدئولوژيك نميكنيم يا وارد بحث نميشويم.‌ ‌بلكه گفته‌ايم و باز هم ميگوئيم كه بحث نظري را از ميدان عملي‌اش نبايد جدا كرد و جدا نميكنيم.‌ ‌گفته‌ايم و مي‌گوئيم كه باز هم كه بحث‌هاي ما نبايستي مبارزه و عملكرد متحد سالاري2 تمام خلق و همه نيروهاي مردمي را تحت‌الشعاع قرار داده، ‌به فراموشي بسپرد و يا دچار نقصان و تخفيف كند.‌ ‌براي اينكه از يك طرف ايدئولوژي و عقيده كه تعطيل بردار نيست، ‌كاملا" درست است.‌ ‌بشرط اينكه عمل صالح روز را تخطئه نكند.‌ مگر درقرآن عمل صالح هميشه مكمل ايمان نيست؟ اصلا" ايماني بدون عمل صالح متصور هست؟ بنابراين طبيعي است كه ما برحسب نقطه‌نظرهاي اسلامي و انقلابي وارد جرو بحث‌هاي تفرقه‌انگيز نشويم و تا آنجا وارد بحث بشويم كه اراده “ضد استحاله” خودمان و نيروهاي هم عقيده ‌مان را صيقل بزنيم، ‌هر چه مستحكم‌تر بكنيم.‌ ‌تا آنجا كه درخدمت مساله‌اساسي امروز خلقمان باشد.‌ آيا اين فرار كردن از بحث ايدئولوژيك و يا كم بها دادن و ناديده‌گرفتن عنصر عقيدتي است.‌ ‌يا نشان از خالصانه‌ترين ايمان و وابستگي به كل مجموعه‌ي اعتقادي دارد، ‌كه خودش در نخستين قدم مبشر آزادي و رهايي بشر است؟ پس ، ‌چه در رابطه با پيوند “ضد استحاله” و ضداستثماري كه قبلا" صحبت كرديم و چه در رابطه با پيوند عملكرد سياسي و بحث عقيدتي حرف ما نه تعطيل آن مبارزه ضداستثماري و نه آن مبارزه عقيدتي،‌بلكه دقيقا" وارد شدن از كانال درست ميباشد، ‌به نحوي كه نقض غرض نكند، ‌يعني عملا" به ضد خودش منجر نشود، ‌يا از عمل صالح روز، ‌بريده و جدا باقي نماند.‌ ‌ بنابراين خط فاصل‌هاي ما در اين موارد ـ بدون در نظر گرفتن اينكه چه بحثي را بخواهيم بكنيم و جدا از سنجش تاثيراتش ـ خط فاصل يك نيروي انقلابي مسئول با يك محفل به اصطلاح روشنفكري غير مسئول است.‌ ‌ به همين دليل اول ميخواهيم در يك جو آرام و بالنسبه همگن‌تر، ‌حرفهايمان را ارائه بكنيم ـ يعني در اينجا ـ تا بعد نوبت به بحث و نقاديش برسد.‌ ‌يعني اول اجازه ميخواهيم كه بگوئيم چه ميگوئيم و چرا ميگوئيم، ‌تا بعد نوبت به قدمهاي بعدي برسد.‌ براي چه؟ براي اينكه لابد شما هم تا به حال شنيده‌ايد و شايد هم فراوان شنيده باشيد ، ‌نظرات، ‌حرفها يا عقايدي را كه تمامشان ، ‌يا بخشي از آنها متعلق به "مجاهدين" نبوده و نيست.‌ ‌ خوب ، ‌البته مغرضين كه جاي خود دارند و وقتي هم كه به اصطلاح قلم در دست دشمن باشد گله‌اي نيست، ‌هرطور كه ميخواهد نظر سازمان ما را مينويسد، ‌ميگويد و يا نقل ميكند.‌ ‌بعد هم براساس فهم و ادراك خودش، ‌روي آن چيزي كه مفروض گرفته، ‌به حلاجي و جوابگويي و رديه‌نويسي ميپردازد.‌‌خود ما فراوان شنيده‌ايم و يا خوانده‌ايم دست‌نوشته‌ها، ‌يا اعلاميه‌هايي را كه مثلا" اساس تفكر مجاهدين، ‌ماترياليسم ديالكتيك است، ‌يا به جامعه با نظرگاه ماترياليستي تاريخي نگاه ميكنند و يا مثلا" ديالكتيك‌شان پنج اصل دارد و امثال اينها.‌ ‌و لابد ميدانيد كه كار اين حرفها به آنجا رسيد كه بما گفتند، ‌"شهادتين" بگوييد و گفتيم! ولي از پيش براي ما روشن بود كه دردي را دوا نخواهد كرد، ‌چرا كه همانطور كه "پدرطالقاني" گفت ضديت برخي افراد و نيروها با "مجاهدين" به خاطر تنها چيزي كه نيست، ‌اسلام است.‌ ‌بلكه مساله، ‌مساله ديگري است.‌ ‌مساله منافع، ‌قدرت و امثالهم ميباشد.‌ ‌بنابراين از مغرضين كه گله‌اي نيست ولي ديگر بايد از دست دوستان حق داشته باشيم كه گله بكنيم.‌ ‌منظورم آنهايي است ه بدون غرض‌ورزي و تنها بر اثر سوءتفاهم يا سوءتعبير، ‌عقايد "مجاهدين" را چنانكه هست، ‌توضيح نمي‌دهند و يا حتي زحمت پرسيدنش را هم به خودشان نميدهند.‌ ‌اين بود كه خواستيم با اين جلسات‌يك دوره‌ي كامل نظر‌گاههاي ايدئولوژيكي سازمان را صحبت بكنيم تا اول معلوم بشودكه ما اصلا چه ميگوئيم و حرفمان چيست و بعد نوبت بحث و فحص و نظردادن و قضاوت برسدّ.‌ ‌ نكته سوم:‌اين نكته هم در رابطه با همين مطلبي‌است كه الان گفتم.‌ ‌چون تعداد ما در اينجا زياد هست ، ‌طبيعتا" فرصت بحث متقابل و به اصطلاح ديالوگ نداريم.‌ ‌پس اجبارا"اينطور خواهد شد كه عنداللزوم جلسه‌اي بگذاريم كه وقتش بعدا اعلام خواهد شد جداي از اينجا ودر آنجا يكي ديگر از برادران ما حالت بحث رودررو را ادامه بدهدّ.‌ ‌البته من در اينجا‌‌ سعي خواهم كرد كه بحث ها تا حدودي كه ميسر هست، ‌با پيشرفت دسته‌جمعي بحث تطابق داشته باشد، ‌حالا اگر لازم هست بعضي از سؤالات در اينجا بحث بشود(با توجه به اينكه بعضي از سؤالات در امتداد مطلب خودش روشن خواهد شد.‌) و جواب گفته خواهد شد و … چهارمين و آخرين نكته اينست كه، ‌چون بحث ما يك بحث آموزشي است‌يعني در اصل در داخل سازمان در هر قدم با مقاديري فكر و مطالعه و سؤال و جوابهاي آموزشي همراه بوده، ‌من صمن بحث سعي خواهم كرد كه منابع مطالعاتي را هم عنوان بكنم.‌ ‌تا خواهران و برادران علاقمند بتوانند خودشان مطالب را به نحو عميق‌تري پيگيري بكنند.‌ ‌البته مطالعاتي از هر قبيل و از هر نويسنده كه طبيعتا ما در لابلاي آن دنبال 
حقيقت ميگرديم.‌ ‌"انشاالله".‌