درگذشت لرد ایو بری برای من و خانواده بزرگ مقاومت ایران و برای خانوادههای
شهیدان و زندانیان سیاسی ایران و برای بشریت مجروح و سوگوار از گرداب خون در خاورمیانه
بسیار تأثرآور است.
جهان بشری یکی از شریفترین وجدانهای خود، مردم ایران یکی از پرارجترین
مدافعان حقوق بشر خود و مجاهدان اشرفی یکی از حامیان بزرگ خود را از دست دادند.
راستی که آقای ایو بری روح ناآرام زمانه علیه جنایت و تروریزم و تبهکاری
رژیم ولایت فقیه بود و در این مبارزه شجاعت و سازشناپذیری را درهم آمیخته بود؛ از
آن هنگام که در نخستین سال شروع مقاومت در نامه به مسعود اعتراض و خشم خود نسبت به
اعدام مجاهدین را ابراز کرد
تا دهههای بعد که پیدر پی کتابهای ارزشمندی همچون «ماشين آدمكشي
تهران» در سال 1994، «ايران: حكومت ترور» در سال 1996، «فتوای مرگ» در سال 95، «قتلهاي
زنجيرهيي» در پاییز1998 ، «انقیاد زنان» در دهه 90 و «فتواي مرگ» در سال 2000 را منتشر
کرد و شماری از معتبرترین اسناد را درباره جنایات رژیم آخوندی به ثبت رساند.
ایستادگی قاطعانه او در برابر جریانهای توطئهگری که با سواستفاده
از نام حقوق بشر جعلیات مأموران وزارت اطلاعات علیه مجاهدین را منتشر میکردند،کارزار
او که به آزادی دو مجاهد اشرفی اسیرشده درکردستان عراق انجامیدو اعتراضاش به حمله
پلیس فرانسه در 17 ژوئن ازیاد نرفتنی است.
و هنگامی که در سال 96 ریاست اجتماع بزرگ ایرانیان در ارلزکورت لندن
را برعهده گرفت، به بهترین صورت، علاقه و احترام خود به خواست مردم ایران برای دستیابی
به آزادی و دمکراسی را ابراز کرد.
از یاد نمیبریم که با چه صراحتی جامعهٌ بينالمللي را سرزنش میکرد
که چرا یک «جبههٌ مستحكم» «عليه آنهايي كه تهديد به گسترش حاكميت تپانچه و چاقوي خود
به سرتاسر جهان میکنند»، ارائه نداده است و
«بزدلی دولتهای غرب» و «نگرش کوته بینانه
خطرناک» آنها را بهباد انتقاد میگرفت
که حتی کار تحقیقگران علیه این جنایتها را عقیم گذاشتهاند.
در روزگاری که بیتفاوتی و جبن اخلاقی در برابر حمامهای خون در سوریه
و اعدامهای بیوقفه و بیشمار در ایران سر فرود میآورد، چقدر جهان امروز به صداها
و وجدانهایی مثل لرد ایوبری نیازمند است تا فارغ از ملاحظات سیاسی و تجاری به اعتراض
برخیزند
به روح پرفتوحش درود می فرستم و به مردم بریتانیا به
خانواده محترم او بهویژه ليدي لينزي ايوبري
تسليت ميگويم