مریم رجوی: تاوقتی که ملاها در
حکومتاند تروریسم تحت نام اسلام حيات خود را از این رژیم میگیرد
نمایندگان محترم مجلسین انگلستان!
خیلی خوش آمدید. توجه شما به
مسأله حقوق بشر و دمکراسی در ایران و تأکیدتان بر نقش مقاومت ایران حقیقتا تحسینبرانگیز
است. شما پرچمداران یک سیاست صحیح در اروپا نسبت به مهمترین خطر این دوران یعنی استبداد
مذهبی حاکم بر ایران هستید.
برای دفاع از این سیاست، شما
شجاعت بهخرج دادهاید. میدانم که این کار سادهیی نیست. وقتی دولتها درحال مماشات
هستند، در جهت خلاف آنها حرکت کردن مشکل است. شما تحت فشار قرار میگیرید، ولی این
شرایط همه کسانی است که علیه یک سیاست منحرف بهپا خاستهاند. همچنین از ابتکار عمل
شما در انتشار بیانیهیی درباره لزوم اتخاذ سیاست قاطع نسبت به ایران قدردانی میکنم.
سالها پیش ما نسبت به خطر اتمی
رژیم ایران هشدار میدادیم. به کرات اطلاعات برنامههای سری اتمی آخوندها را افشا کردیم.
اما دولتهای غرب بهسود خود نمیدیدند که به هشدارهای ما توجه کنند. تا این که ملاها
به یک قدمی تولید بمب رسیدند.
حالا خوشبختانه توافق اتمی امضا
شده است. اگرچه در این توافق امتیازهای نابهجایی به ملاها دادند، اما خطر برای چند
سال عقب افتاده است. به این ترتیب، اثبات شد که هشدارهای مقاومت ایران و کمیته شما
یعنی کمیته بریتانیایی پارلمانی ایران آزاد صحیح بوده است.
حالا ما باز هم نسبت به خطر استبداد
مذهبی حاکم بر ایران هشدار میدهیم. اما این خطر چگونه عمل میکند؟
در داخل ایران به صورت نقض شدید
حقوق بشر. در منطقه بهصورت بیثباتکردن. یعنی جنگافروزی و تروریسم و کشتار در سوریه
و عراق و یمن و لبنان.
عراق اولین ایستگاه، برای تشکیل
خلافت جهانی اسلامی برای رژیم ایران بود. اگر این فاشیسم مذهبی در ايران بر سر كار
نبود، امروز با يك عراق پاره پاره و فاجعههاي دردناك مواجه نبوديم. کما این که در
سوریه، جنگ و قتل عام و نسلکشی جریان نمییافت و يمن توسط باندهاي مزدور اين رژيم
به ورطه جنگ و خونريزي كشيده نميشد.
این استبداد مذهبی درعین حال،
منبع الهام و ترغیب دو گرایش اساسی هم هست: یکی افراطیگری تحت نام اسلام و دیگری
کینهتوزی نسبت به غرب. برآیند این دو گرایش، حملات تروریستی در اروپاست.
درواقع رژیم ایران، نقش الهامبخش،
تغذیهکننده و اعتباردهنده برای گروههای افراطی اعم از شیعه و سنی دارد. فرق نمیکند
که این گروهها شیعه باشند یا سنی، آنها يا مزدور رژيم ايران و يا متحد طبيعي و عملي
آن هستند. در هرحال، تاوقتی که آخوندها در
حکومتاند تروریسم تحت نام اسلام موجویت و
حيات خود را از این رزیم میگیرد.
برخی از مماشاتگران اینطور
تبلیغ میکردند که پس از امضای توافقنامه اتمی، رژیم ایران مسیر میانهروی در پیش
میگیرد. اما میبینید که وضعیت معکوسی پیش آمده است:
پس از توافق، نقض حقوق بشر در
ایران، وخیمتر شد، دخالت و کشتار در سوریه توسط ملاها جهش پیدا کرد
آنها حتی پای
روسیه را هم به آنجا کشاندند، اقدامهای ملاها برای گسترش سیستم موشکیشان بیشتر
شد، کمپ لیبرتی هدف موشکباران مرگبار و قتل عام قرار گرفت و در انتخابات مجلس ملاها،
خامنهای عمده کاندیداهای جناح روحانی را قبل از برگزاری انتخابات حذف کرد. بهرغم
این که حذفشدگان به نظام ولایت فقیه اعلام وفاداری کرده بودند. چرا که خامنهای حتی
توان تحمل رقبای درونی خود را هم ندارد.
این معنای میانهروی در فاشیسم
دینی است.
برخیها در غرب ادعا میکنند
که معامله با روحانی باعث میانهروی رژیم میشود. اما روحاني تفاوت بنياديني با خامنهاي
ندارد و در ۳۷ سال
گذشته در همه جنايات اين رژيم دست داشته است، اما حتي اگر تفاوتی هم داشت، در این حکومت،
قدرتی ندارد. پس هر امضای هر قراردادی با روحانی، کمکی است به ولی فقیه.
بهعنوان مثال، خوب است به معاملات
تجاری با ایران توجه کنیم:
امروز دستکم نیمی از تولید ناخالص
داخلی در اختیار ولایت فقیه و سپاه پاسداران
است. بنابراین بیشتر معاملاتی که با ایران میشود، طرف آن درواقع شرکتهای وابسته به
خامنه ای و سپاه پاسداران هستند.
در نتیجه، وقتی یک شرکت انگلیسی
با ایران معامله میکند، سود آن نصیب سپاه پاسداران میشود، سپاه این پول را صرف تروریسم
و جنگ در سوریه میکند، و در نهایت امنیت خود اروپا را هم بهخطر میاندازد.
میبینید که آنها فقط به حقوق
بشر ایران بیاعتنا نیستند؛ بلکه امنیت اروپا را هم زیر پای تجارت به خطر میاندازند.
پس حمایت از مدرههای موهوم در
این رژیم، بهسود خامنهاي و سپاه پاسداران است، معامله کردن با این رژیم باعث تأمین
مالی تروریسم میشود، و بیاعتنایی به نقض حقوق بشر در ایران و یا مسأله حفاظت رزمندگان
آزادی در لیبرتی باعث تضعیف مقاومت علیه این رژیم میشود.
سیاست صحیح در مورد مسأله ایران
این است که جامعه جهانی، مبارزه مردم و مقاومت ایران برای تغییر رژیم را بهرسمیت بشناسند.
چون تنها نیرویی که قادر این خطر را رفع کند و ایران و خاورمیانه را به دمکراسی و
ثبات و صلح برساند، مردم ایرانند.
این سیاست صحیح، چیزی است که
مردم و مقاومت ایران و جامعه جهانی در آن اشتراک منافع دارند. حمایت از امنیت لیبرتی
که بخشی از اعضای اپوزیسیون اصلی رژیم در آنجا هستند، جای مهمی در این سیاست صحیح
دارد. این تلاشی است که شما همواره در آن پیشتاز بودهاید.
باید تأکید کنم که موضعگیریها
و کوششهای شما و سایر کمیتههای پارلمانی در اروپا و آمریکا در حفاظت لیبرتی تاکنون
تأثیر جدی داشته است. اما کمپ لیبرتی همچنان در خطر است و در شرایط آسیبپذیری قرار
دارد. و این به تلاشهای هرچه بیشتری نیاز دارد. مردم ایران پشتیبانی و حمایت شما
در این سالیان را هرگز فراموش نخواهند کرد و در تاریخ ایران به نیکی ثبت خواهد شد.
جلسه حاضر همزمان با سالگرد انقلاب مردم ایران علیه دیکتاتوری
پیشین است. ۳۷ سال پیش روزهای بهمن و به ویژه ۲۲بهمن
روزهای شادی و جشن مردم ایران بود. اما چه زود کفتاران از راه رسیده آن را به غم و
اندوه و رنج تبدیل کردند.
۳۷سال پیش، مردم ایران برای
آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی بهپا خاستند. از سالها پیش از آن جنبشهای مبارز
و آزادیبخش و مشخصاً فداییها و مجاهدین به مبارزة فداکارانهیی دست زده بودند. در
حقیقت، آنها راه پیروزی را باز کردند. اما خمینی، این دجال بزرگ قرن، به مردم ایران خیانت کرد و آن انقلاب بزرگ را در
خون فرو برد.
قرنها پیش از این، ایرانزمین از ماوراء مرزهای خود آماج هجوم
افسارگسیخته هیولایی قرار گرفت که قوم مغول بود. اما حالا هیولایی از درون مرزها سربلند
کرده و برای انهدام سرمایههای انسانی و مادی و معنوی کشور بهویژه از بین بردن نسل
آزادیخواه و پیشتاز آن تنوره میکشید.
این استبداد وحشی که خود را در قانون اساسیاش مطلقه اعلام
کرده است، از همان روز اول مورد قبول مردم ایران نبود. از همان روزهای اول زنان ایران
علیه سیاست ارتجاعی این رژیم به اعتراض برخاستند.
از همان روزهای اول دانشجویان و جوانان ترقیخواه این رژیم را
نفی کردند و از همان روزهای اول کردها و عربهای ایران و سایر ملیتهای ستمزده به مقاومت
دست زدند.
چنین بود که آخوندها برای تحمیل حاکمیتی که برخلاف جهت تاریخ
و برخلاف خواست ایرانیان بود،
به جنگ، سرکوب و تروریسم رو آوردند:
بیلان این رژیم اعدام ۱۲۰ هزار
مجاهد و مبارز و شکنجه صدها هزار نفر دیگر از فرزندان رشید ایران است.
بیلان این رژیم ۸ سال جنگ با عراق با یک میلیون
کشته از اتباع ایران، پنج سال جنگ و نسلکشی علیه ملت سوریه و ۳۷ سال
جنگ سرکوبگرانه با مردم ایران است.
بیلان این رژیم، بلعیدن اقتصاد ایران توسط ولایت فقیه و سپاه
پاسداران است و نتیجة آن، گرسنگی ۱۲ میلیون نفر و تیرهروزی مردمی است که به فروش اعضای
بدن خود و فروش نوزادان خود مجبور شدهاند
بیلان این رژیم، خشکاندن دریاچه ارومیه و مهمترین تالابهای
کشور و در پیش گرفتن سیاست ویرانگری است که فاجعه بحران آب را ایجاد کرده است.
با اینهمه آخوندها نتوانستهاند بیثباتی بنیادی رژیمشان
را علاج کنند. آنها امروز به دوران افولها و عقب نشینیهای بزرگ قدم گذاشتهاند. اما
در مقابل این رژیم، بیلان جامعة ایران، رشته طولانی و بیپایان قیامهاست. از قیامهای
شیراز و بوکان و مشهد و اسلامشهر و قزوین تا قیامهای مکرر عربها و بختیاریها و
بلوچها و کردها تا قیام سال۷۸
دانشجویان و قیامهای چند ماهه بخش بزرگی از جامعه ایران در
سالهای ۸۸ و
۸۹.